معماری را از لحاظ استفاده از فرمها، تکنیکها، مواد دوره زمانی، منطقه و سایر چیزهای تأثیرگذار دستهبندی میکنند. در واقع سبک معماری نوعی جنبش زمانه است. گاه این جنبش ها با هم تداخل زمانی دارند،گاهی همپوشانی زمانی، و گاهی کاملا جدا و منحصر به فرد هستند. سبک معماری از مطالعه بر روی روند تکامل تاریخ معماری نشأت میگیرند و با آن پدیدار میگردد.
معماری باروک از ایتالیا شروع شد و قسمت اعظم اروپا را هم به زیر پوشش خود درآورد. تقریباً از اواخر قرن ۱۶ میلادی تا اواسط قرن ۱۸ در بیشتر کشورهای لاتین گسترش یافت. از نظر منتقدین قرن نوزدهم معماری باروک عبارت است از معماری کلاسیک منحط بیساختار و دارای تزئینات نمایشی زیاد و عجیب و غریب است.
باروک در معنی اصلی خود عبارت است از نامنظم، مروارید ناصاف و پرپیچ و تاب و یا غیر عادی. باروک نوعی هنر است که در آن قواعد تناسب رعایت نمیشود و همه چیز بنا به حواس هنرمند نمایانده میشود. این سبک هنری دارای روحی از حرکت و جنبش است که نقطه مقابل سکون کلاسیک است. هنرمندان در باروک بر خلاف دوران کلاسیک با احساس خود حرکت میکنند و احساس را مقدم بر عقل میدانستند.
معماری باروک در دورهی «اصلاح کاتولیک» توسعه یافت؛ یعنی زمانی که کلیسای کاتولیک در پاسخ به اصلاحات پروتستانی تصمیم گرفت قدرت خود را با اقداماتی مؤثر در اروپا حفظ کند. یکی از راههای جذب پیروان جدید، ایجاد طرحهایی به وضوح احساسی و هیجانی در هنر و معماری بود. معماری کلیسا احساس وفاداری بیقید و شرط به این مکان را در بیننده القا میکرد و لحظهی ورود به کلیسا به تجربهای نمادین، احساسی و اسرارآمیز تبدیل شد. با گسترش این کلیساها در سراسر دنیا، سبک باروک نیز در اروپا و حتی آمریکای جنوبی توسعه یافت و البته ویژگیهای آن در هر کشور تغییراتی پیدا کرد.
از ویژگیهای رایج سبک باروک میتوان موارد زیر را نام برد:
- شکوه و جلال
- رنگهای روشن
- تقابل و تضاد
- پیچ و تاب و خمیدگی (معمولاً در قالب ساختارهای بیضی شکل)
- توجه به شکل ظاهری و دکور پر تشریفات
- مجسمههای طلاکاری شده
- سقفهای نقاشی شده
- طرحهای بریده بریده یا ناتمام رها شده (از روی عمد)
- نقاشیهای دیواری در اندازههای بزرگ
- طرحهای نمایشی و پرشور در نمای بیرونی و مرکزی ساختمان
- استفاده از گچبری و مرمر
- اثرات واهی همچون فریب چشم
- گنبدهای بیضی شکل که بیشتر در باروک اروپای شرقی رواج داشت